طبق نظریه ولایت فقیه، حضرت امام (ره) معتقدند که ادله عقلی و نقلی داریم که همان منسبی که در اداره حکومت برای امامان معصوم علیهم السلام بوده است برای ولی فقیه منتخب هم خواهد بود، زیرا همان ادله ای که در کلام برای وجود امام بیان می کنید به همان ادله باید افرادی باشند که داعیه دار حکومت باشند تا موجب اختلال نظام نشود و دشمنان خارجی مسلط نشوند.
باید شخصی در رأس حاکمیت باشد که قدرت را تنفیذ کند و باعث شود که عدالت و امنیت در جامعه گسترش پیدا کند .
بنابر این یکی از ادله ضرورت حکومت و ولایت، ضرورت امنیت است، یعنی ما به این دلیل به ولایت و حکومت نیازمندیم که به امنیت برسیم و اگر حکومت امری ضروری است بنابراین به دلالت التزامی ثابت می شود که معلول آن یعنی امنیت نیز امری ضروری است.
حال با توجه به آنچه بیان شد و بیانی که در باره ی آسیب های فضای مجازی در کلام مقام معظم رهبری وجود دارد آیا شایسته نیست که مسئولین محترم در این امر فکری برای امنیت و سلامت و بهداشت جامعه داشته باشند.ایشان می فرماید:
«این جوانها همان جوانهایی هستند که شبانهروز بهوسیلهی رسانههای صوتی و تصویری و اینترنتی، در زیر بمباران تخریب قرار دارند؛ غوغایی است در دنیا؛ در دنیای مجازی. در دنیای رسانههای صوتی و تصویری، صدها رسانه، و با یک اعتبار هزارها رسانه، در حال بمباران افکار جوانهای ما هستند؛ بعضی از آنها سعی میکنند جوانها را از دین برگردانند، بعضی سعی میکنند آنها را از نظام اسلامی منصرف کنند، بعضی سعی میکنند آنها را به ایجاد اختلاف وادار کنند، بعضی سعی میکنند آنها را در خدمت هدفهای خبیث خود بگیرند، بعضی سعی میکنند آنها را به ولنگاری و بیکارگی سوق بدهند؛ این بمباران بهطور دائم بر روی سر جوانهای ما و بهوسیلهی همین دستگاهها و رسانههای صوتی و تصویری و اینترنتی در حال انجام است.»
محمدرضا خباز مخبر کمیسیون اقتصادی مجلس است وی در گفت وگو با حقوق همشهری، با تاکید بر اهمیت نظارت می گوید: نظارت در سلامت فرد و جامعه موثر است. هر جا نظارت ضعیف باشد، هرج و مرج به وجود می آید. بر این اساس نفس وجود نظارت، ضروری است ولی باید علمی و عاقلانه انجام شود. وی ادامه می دهد نمایندگان هم از نظارت مستثنی نیستند و بر همین اساس در آیین نامه مجلس بخش هایی در رابطه با نظارت بر نمایندگان مطرح شده است اما مخبر کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، با انتقاد از موثر نبودن نظارت بر نمایندگان می گوید: در طول چهار دوره ای که نماینده مجلس بوده اقدام عملی در راستای آیین نامه مجلس مشاهده نشده و آثار این نظارت هیچ گاه مشخص نبوده است.نماینده مردم کاشمر ادامه می دهد: بر اساس آنچه که در طول چهار دوره گذشته در مجلس شورای اسلامی مشاهده کره ام، هیچ تفاوتی میان نماینده ای که هر روز سفرهای عتبات و خارجی می رود با نماینده دیگری که با وظیفه شناسی، یک روز هم مرخصی نبوده، تفاوتی وجود ندارد خباز می گوید: کسی که در کمیسیون فعالیت کند با فردی که سه چهار ماه یک بار هم در کمیسیون حاضر نمی شود، یکی است.http://www.tebyan.net/newmobile.aspx/index.aspx?pid=197057
فارابی برای رئیس اول شرایطی بیان میکند که عبارت است از: حکیم باشد، از تعقل تام، جودت اقناع و از جودت تخیل برخوردار باشد، قدرت بر جهاد داشته باشد و از سلامت بدنی بهرهمند باشد وی در جایی دیگر، علاوه بر این شرایط، صفاتی برای رئیس اول بیان میکند که عبارتند از:
تامالاعضاء باشد و قوههای او در انجام کارها توانمند باشد؛ خوشفهم و سریعالانتقال باشد؛ خوشحافظه باشد و آنچه میفهمد، میبیند، میشنود و درک میکند به حافظه بسپارد؛ هوشمند و با فطانت و قادر به ربط مطالب و درک روابط علّی باشد؛ خوشبیان باشد و زبانش از گویایی لازم برخوردار باشد؛ دوستدار تعلیم و تعلم باشد؛ در خوردن و نوشیدن و منکوحات حریص و آزمند نباشد و از لهو و لعب بهدور باشد؛ بزرگطبع و دوستدار کرامت باشد؛ دوستدار راستی و راستگویان و دشمن دروغگو و دروغگویان باشد؛ بیاعتنا به درهم و دینار و متاع دنیا باشد؛ شجاع و مصمم و از ارادة قوی برخوردار باشد؛ دوستدار عدالت و دشمن ظلم و جور باشد؛ بر نوامیس و عادات مطابق با فطرتش تربیت شده باشد؛ به آیین خویش معتقد باشد؛ التزام عملی به آیین داشته باشد؛ و به ارزشها و فضایل مشهور پایبند باشد (فارابی، 1996م، ص 127ـ128؛ فارابی، 1403ق، ص 95).
حالا ببین همچین آدمی تو کاندید شدگان انتخابات هست؟!
2- حفظ وحدت
هر کس با الفباى سیاست آشنا باشد، بخوبى مى داندکه اتحاد و یکپارچگى تارو پود یک جامعه قوى و موفق را تشکیل مى دهد و پیروزیهاى شگفت انگیز در صحنه هاى مختلف نظامى، صنعتى، علمى، اقتصادى و ... مرهون همبستگى و همدلى انسانهاست و سرافرازى هر جامعه اى در سایه آن به دست آمده است.
از سوى دیگر، نقطه آغازین مرگ تمدّنها و فروپاشى قدرتها، شکستها و عقب ماندگیها و ... تفرقه و اختلاف بوده است؛ امام على علیه السلام در خطبه قاصعه، ضمن تحلیل حیات و مرگ قدرتهاى پیشین، دو نکته اساسى را به عنوان نتیجه بحث مطرح مى کند:
1- برخى از گذشتگان به سبب وحدت و یکدلى به عزّت، شوکت، عافیت، آسایش، نعمت فراوان، کرامت و شرافت، دست یافتند و چشم طمع دشمن را کور و دست تجاوز وى را از مملکت خود کوتاه کردند.
2- برخى هم بر اثر کینه توزى، تشتّت، پشت کردن به یکدیگر و یارى نرساندن به هم، ستون فقراتشان شکست و از پاى درآمدند.
3- صبر و استقامت
«صبر» در فارسى، مرادف شکیبایى، خویشتندارى، دوام و ثبات است و راغب اصفهانى آن را چنین شرح کرده است: «صبر، واداشتن نفس است به آنچه که مقتضاى دین و خرد است و نگهدارى آن است از آنچه که شرع و عقل آن را نمىپسندند.»
مفهوم صبر، عام و فراگیر است و در همه زوایاى زندگى انسان، جریان دارد و طبیعى است که وادى سیاست را نیز در بر مىگیرد، ولى خواجه نصیرالدین طوسى (ره) تعبیر زیبایى در مورد صبر به کار برده که بیش از آنکه صبر اخلاقى فردى را در نظر آورد، «صبر سیاسى» را مورد عنایت قرار مى دهد. او مى نویسد:
«الصَّبْرُ ارْبَعَةُ اشْیاءٍ؛ ثَباتٌ وَ کَفٌّ وَ احْتمالٌ وَ اقْدامٌ» «3»
صبر از چهار عنصر تشکیل یافته است: پایدارى، خویشتن دارى، تحمل و اقدام.
که این عناصر چهارگانه هریک به سهم خود یک مسؤول یا سیاستمدار را یارى مى رساند و از تنگناهاى کار اجرایى و سیاسی می رهاند.
سیماى حقیقى مسأله حجاب
در مسأله حجابسخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان؟روح سخن این است که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد؟ آیا مرد باید حق داشته باشد که از هر زنى در هر محفلى حداکثر تمتعات را به استثناى زنا ببرد یا نه؟.
درست است که صورت ظاهر مسأله این است که زن چه بکند؟ پوشیده بیرون بیاید یا عریان؟ یعنى آن کس که مسأله به نام او عنوان مىشود زن است و احیاناً مسأله با لحن دلسوزانهاى طرح مىشود که آیا بهتر است زن آزاد باشد یا محکوم و اسیر و در حجاب؟ اما روح مسأله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید در بهره کشى جنسى از زن، جز از جهت زنا، آزادى مطلق داشته باشد یا نه؟ یعنى آن که در این مسأله ذى نفع است مرد است نه زن، و لااقل مرد از زن در این مسأله ذى نفعتر است. به قول ویل دورانت:
«دامنهاى کوتاه براى همه جهانیان بجز خیاطان نعمتى است.».
پس روح مسأله، محدودیت کامیابیها به محیط خانوادگى و همسران مشروع، یا آزاد بودن کامیابیها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع است.
*فلسفة حجاب
فلسفه پوشش اسلامى به نظر ما چند چیز است. بعضى از آنها جنبه روانى دارد و بعضى جنبه خانه و خانوادگى، و بعضى دیگر جنبه اجتماعى، و بعضى مربوط است به بالابردن احترام زن و جلوگیرى از ابتذال او.
حجاب در اسلام از یک مسأله کلىتر و اساسى ترى ریشه مىگیرد و آن این است که اسلام مىخواهد انواع التذاذهاى جنسى، چه بصرى و لمسى و چه نوع دیگر، به محیط خانوادگى و در کادر ازدواج قانونى اختصاص یابد، اجتماع منحصراً براى کار و فعالیت باشد. برخلاف سیستم غربى عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذتجوییهاى جنسى به هم مىآمیزد اسلام مىخواهد این دو محیط را کاملًا از یکدیگر تفکیک کند..
*غریزة جنسی هر چه بیشتر اطاعت شود سرکش تر می شود.
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادى معاشرتهاى بىبند و بار هیجانها و التهابهاى جنسى را فزونى مىبخشد و تقاضاى سکس را به صورت یک عطش روحى و یک خواست اشباع نشدنى درمىآورد. غریزه جنسى غریزهاى نیرومند، عمیق و «دریا صفت» است، هرچه بیشتر اطاعت شود سرکشتر مىگردد، همچون آتش که هرچه به آن بیشتر خوراک بدهند شعله ورتر مىشود.
*تدابیر اسلام برای رام کردن غریزة جنسی
اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است. روایات زیادى درباره خطرناک بودن «نگاه»، خطرناک بودن خلوت با زن، و بالأخره خطرناک بودن غریزهاى که مرد و زن را به یکدیگر پیوند مىدهد وارد شده است.
اسلام تدابیرى براى تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه، هم براى زنان و هم براى مردان تکلیف معین کرده است. یک وظیفه مشترک که براى زن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است:
قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضّوا مِنْ ابْصارِهِمْ وَ یَحْفَظوا فُروجَهُمْ ... قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ ابْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُروجَهُنَّ..
خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانى کنند، نباید نگاههاى مملوّ از شهوت به یکدیگر بدوزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوهگرى و دلربایى نپردازند، به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانهاى کارى نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند.
روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیرى روح بشر محدود به حد خاصى است و از آن پس آرام مىگیرد.
همانطور که بشر- اعمّ از مرد و زن- در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمىشود و اشباع نمىگردد، در ناحیه جنسى نیز چنین است.
هیچ مردى از تصاحب زیبارویان و هیچ زنى از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالأخره هیچ دلى از هوس سیر نمىشود.
و از طرفى تقاضاى نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنى است و همیشه مقرون است به نوعى احساس محرومیت. دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحى و بیماریهاى روانى مىگردد.
چرا در دنیاى غرب اینهمه بیمارى روانى زیاد شده است؟ علتش آزادى اخلاقى جنسى و تحریکات فراوان سکسى است که به وسیله جراید و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمى و غیررسمى و حتى خیابانها و کوچهها انجام مىشود.
اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایى و خودآرایى مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچى، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچى. میل زن به خودآرایى از این نوع حس شکارچیگرى او ناشى مىشود.
در هیچ جاى دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهاى بدن نما و آرایشهاى تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود مىخواهد دلبرى کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرّج و برهنگى از انحرافهاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است.[1]