هر گونه رفتار و گفتار نیکى که از انسان سربزند، همین طور ترک سخن و عمل زشت یعنى انجام بایسته ها و ترک نبایسته ها، خواه کوچک باشد، خواه بزرگ و خواه کم باشد، خواه زیاد، از نظر اسلام، پسندیده و ارجمند است. بطور مثال؛ دادن چند دانه گندم به یک گنجشک ونجات انسان مؤمن و دانشمندى که از گرسنگى در حال مرگ است، هر دو، کارى انسانى، اخلاقى و ارزنده است، ولى تفاوت آنها به اصطلاح، از زمین تا آسمان است.در میان همه ارزشهاى اخلاقى، از جمله اخلاق سیاسى، چنین نوسانى وجود دارد و فضایل اخلاقى گرچه بطور مطلق، زیبا و پسندیده اند، ولى در برابر یکدیگر، نسبى بوده، شدّت و ضعف دارند و حتى برخى را مى توان فداى برخى دیگر کرد و همواره باید «اهمّ» بر «مهّم» ترجیح یابد و بر «اصول» بیش از «فروع» تأکید شود.
عناوین ارزشمندى چون، امر به معروف و نهى از منکر، حفظ وحدت، عزّت، استقامت، خیرخواهى، رازدارى، تولّى و تبرّى و تألیف قلوب، به نظر ما در حیطه اخلاق سیاسى، از اولویت نخست برخوردار است و سیاستمداران نظام اسلامى حتماً باید بدان متصّف باشند که به خواست خدا در این وبلاگ به تبیین آنها می پردازیم.
1- امر به معروف و نهى از منکر
«امر به معروف و نهى از منکر» از اصولى ترین مسائلى است که مسلمانان در همه صحنه هاى اجتماعى و سیاسى، موظّف به رعایت آنند؛ مسؤولان و سیاستمداران اسلامى اگر به چنین وظیفه اى اقدام نکنند در واقع، فلسفه حکومت را نادیده گرفته اند و مسؤولیت خویش را زیر پا نهاده اند.
تناسب امر به معروف و نهى از منکر با سیاست
در دیدگاه اسلام، ارتباط سیاست با امر به معروف و نهى از منکر بدیهى است و مى توان گفت، لازم و ملزوم یکدیگرند و این اصل ارزشمند اسلامى، بیش از آنکه یک وظیفه فردى به حساب آید، یک اصل اجتماعى و سیاسى است و هر مسلمانى که در وادى سیاست گام زند، یا در پُستى اجتماعى قرار گیرد، نخستین وظیفه او امر به معروف و نهى از منکر است. قرآن مجید، این وظیفه عمومى را چنین ترسیم مى کند:
«الَّذینَ انْ مَکَّنَّاهُمْ فِى الْارْضِ اقامُوالصَّلوةَ وَ اتَوُا الزَّکوةَ وَ امَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْامُورِ» [1]
کسانى که اگر در زمین به آنان، قدرت دهیم، نماز را بر پاى دارند و زکات بپردازند و امر به معروف و نهى از منکر کنند و پایان کارها از آن خداست. [2]
از سوى دیگر، بازدهى اجراى صحیح امر به معروف و نهى از منکر چیزى جز نتیجه سیاست اسلامى یعنى تأمین مصالح امّت و دفع فساد از جامعه اسلامى نخواهد بود.
چنان که امیر مؤمنان صلواتالله علیه مىفرماید:
«فَرَضَاللَّهُ ... الْامْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةًلِلْعَوامِّ وَالنَّهْىَ عَنِالْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهاءِ»[3]
خداوند امر به معروف را براى (تأمین) مصلحت عمومى و نهى از منکر را براى طرد نابخردان، واجب کرده است.
تربیت اخلاقی در آثار مسلمانان،بخشی از علم اخلاق بوده و در ضمن آن مطرح می شده است. به همین جهت «تربیت اخلاقی» به عنوان رشتهای مستقل مفهومی نسبتا تازه است و تا چند سال پیش، این اصطلاح در این منابع کاربرد نداشت؛ هر چند واژههایی مانند تهذیب اخلاق، تهذیب نفس، تزکیه و حتی تربیت به کار رفته است. به نظر می رسد این واژه ترجمه Moral Education است و به سبب آشنایی متفکران تربیتی معاصر با آرا و اندیشههای تربیتی متفکران غربی،وارد فرهنگ تربیتی مسلمان و از جمله ایرانیان شده است.
حال اگر بخواهیم تربیت اخلاقی را رشته ایی مستقل از اخلاق در نظر بگیریم و آن را بر اساس دیدگاه دانشمندان مسلمان تعریف کنیم،تربیت اخلاقی مجموعهای از فعالیت های تربیتی به منظور از میان بردن صفتهای رذیلت و ایجاد صفتهای فضیلت است.
برخی دیگر، تعریفهای متفاوتی از تربیت اخلاقی بدست دادهاند.برای نمونه،سجادی در تعریف تربیت اخلاقی می گوید:« تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی، به آنچه که مدارس و دیگر نهادهای آموزشی برای کمک به افراد جهت تفکر پیرامون مسائل مربوط به درست و نادرست امور و در پی آن تمایل به سمت خوب بودن اجتماعی و نیز کمک به آنها جهت رفتار به روش و منش اخلاقی و ارزشی انجام می دهند، اطلاق می شود». بر پای? این تعریف، تربیت اخلاقی و ارزشی، مجموعه اقداماتی است که هدفش یاری کردن افراد در مسیر کسب شناختها،گرایشها و رفتارهای اخلاقی و ارزشی است.
با دقت در این تعریف که دقیق و استادانه انجام شده است چند نکته بدست می آید:
مدرسه یا نهادی باید فعالانه امر تربیت اخلاقی را به عهده بگیرد. این نهاد می تواند خانواده باشد.
هدف روشن گری و بیدار کردن افراد از غفلت برای فهم رفتارهای درست و نادرست است. درواقع توجه و تفکر در کارها در انجام کار درست بسیار مهم است .
این امر به متربی سپرده می شود تا خود با تفکر انتخاب کند و هیچ اجباری در کار نباید باشد.
آگاهی دادن به افراد نسبت به تفکر در رفتارها، در تمایل آنان به صفات خوب موثر است.
برای انجام کارهای خوب و انتخاب منش صحیح باید به متربی کمک شود.
شناخت افراد از درست و نادرست برای عمل کافی نیست.
بر اساس روایتی که مرحوم سپهر در «ناسخ » از امام رضا(ع)روایت کرده، لقب «معصومه » را به حضرت معصومه، امام هشتم اعطا کرده اند. طبق این روایت امام رضا(ع) فرمود: «من زار المعصومه بقم کمن زارنی » «هرکس حضرت معصومه را درقم زیارت کند، همانند کسی است که مرا زیارت کرده باشد.» این روایت را مرحوم محلاتی نیز به همین تعبیر نقل کرده است.با توجه به این که عصمت به چهارده معصوم(علیهم السلام) منحصرنیست، بلکه همه پیامبران، امامان و فرشتگان معصوم هستند.و علت اشتهار حضرت رسول اکرم، فاطمه زهرا و امامان(علیهم السلام) به «چهارده معصوم » آن است که آنها علاوه بر مصونیت ازگناهان صغیره و کبیره، از «ترک اولی » نیز که منافات با عصمت ندارد، پاک و مبرا بودند .
مرحوم مقرم در کتابهای ارزشمند: «العباس » و «علی الاکبر» دلائل عصمت حضرت ابوالفضل و حضرت علی اکبر(علیهماالسلام) را بر شمرده است. و مرحوم نقدی در کتاب «زینب الکبری » از عصمت حضرت زینب سلام الله علیها سخن گفته است. و مولف «کریمه اهلبیت » شواهد عصمت حضرت معصومه(س)را بازگو نموده است.
و با توجه به این که حضرت معصومه(س) نام شریفشان «فاطمه »است و در حال حیات به «معصومه » ملقب نبودند، تعبیر امام(ع)دقیقا به معنای اثبات عصمت است، زیرا بر اساس قاعده معروف:«تعلیق حکم به وصف مشعر بر علیت است » دلالت حدیث شریف برعصمت آن بزرگوار بی تردید خواهد بود.